منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای
آتش خرمن آهی که به قلبم زده ای
قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشی
من به بد قولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر باز به پایت نرسد
نکند جای تو را فاصله ات پر بکند
خاطره روی تورا سایه تصور بکند.... عشقستان...
ما را در سایت عشقستان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sabibo بازدید : 223 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 19:29